چرا سانس شب بلنده چرا خورشید داره نورو به روی بقچمون میبنده سیب باغ قصه کاله بازیگر روی پرده لاله تو سکوت این نمایش نمره ترانه چنده ادما به جای دیدن ما فقط تخمه شکستیم چشمامونو وا گذاشتیم در مغزامون رو بستیم قهرمان قصه خسته داد کشید با لب بسته ادمی مونده تو قصه ما نگفتیم که ما هستیم کپ نکنید اگه غرور با یه پشه شکسته شه اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه کپ نکنید اگه به دل یه نمره ردی بدن جایزه شب رو به یه ستاره بدی بدن ادما تو این نمایش نقش ما فقط نگاهه سوزن ریز حقیقت میون انبار کاهه کوره راه بی ستاره راه به هیچ جای نداره ما نمیرسیم به مقصد این دیگه اخر راهه ادما شاید یه روزی اخر یه فیلم تازه برسیم بالای تقویم اونجا که روزا درازه اسمون اونجا صافه دشنه هاش توی قلافه اونجا قهرمان قیلم هم مثل ما ترانه سازه کپ نکنید اگه غرور با یه پشه شکسته شه اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه کپ نکنید اگه به دل یه نمره ردی بدن جایزه شب رو به یه ستاره بدی بدن
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود کاش بودی تا نگاه خسته ام بی خبر از موج و دریا نبود کاش بودی تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مینا نبود کاش بودی تا زمستان دلم این چنین پر سوزپر سرما نبود کاش بودی تا فقط باور کنی بعدتو این زندگی زیبا نبود بعد تو این زندگی زیبا نبود
من بی مابه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایۀ لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر ان وقت که شادی خور و عمخوار تو باشم گذر از دست رقیبان نتوان کرد که کویت مگر آن وقت که در سایۀ زنهار تو باشم گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم مردمان عاشق گفتار من ای قبلۀ خوبان چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم من چه شایستۀ آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم گرچه دانم که به وصلت نرسم باز نگردم تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم سعدی آن به که نباشد اگر او را نپسندی که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم
زرد و نیلی و بنفش سبز و ابی و کبود ! با بنفشه ها نشسته ام ، سال های سال ، صبح های زود . در کنار چشمه سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر، گیسوان خیس شان به دست باد ، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ، ممنون آمدی به من سر زدی.موفق باشی...در پناه حق...
سلام کسری.... ممنون که هنوز می آی...ممنون که یادم هستی هنوز....اشک جدایی؟؟ما که حتی لبخند وصال هم ندیدیم ...اشک جدایی دیدن هم باز خودش جای شکرداره..یعنی یکی بوده که حالا ازش جدا شدن معنی داشته باشه...عاشق بودن و جدا شدن صد هزار بار می ارزه به تنها بودن و در تنهایی نامی را صد هزار بار زمزمه کردن.. موفق باشی
برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد ، قلبی که دوستش بدارند قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید، قلبی که جواب گوید قلبی برای من ، قلبی برای انسانی که من می خواهم تا انسان را در کنار خود حس کنم.
دارم به تو می رسم بایست در دل با خود می گفتم . آن لحظه که از کنارت عبور کردم .. دارم به تو میرسم می دانی بهای رسیدن به تو چیست ؟ بی شک سیلی از اشککککککککک
اگر می خواهی به ستاره ی شب چشمانش مهمان شوی نترس ! این شب به ضلالت نمی رسد .. اگر می خواهی دست دراز کنی و از آسمان بچینیش عجله کن که هر شب چند چشم غارتگر به فکر تاراجش هستند .. اگر می خواهی هم نشینش شوی ستاره شو آسمان او تو را به ستاره شدن بشارت می دهد
عشق من . . . یادم کن گاهی که به دل دارم آهی تو که از دردم آگاهی
یه دنیا یه دنیا عاشقم من بدون که به عشقت صادقم من تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم بیا که عمر از سر گیرم
تا هستم . . . با یادت شادم آخه دل بر تو دادم دیگه از غمها آزادم
یه دنیا یه دنیا عاشقم من بدون که به عشقت صادقم من تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم بیا که عمر از سر گیرم
به انتظار دیدنت به لحظه رسیدنت دل داره پرپر می زنه از سینه ام پر می زنه
ای چشمه حیات من فرشته نجات من شوق نفسهای منی همیشه رویای منی
یه دنیا یه دنیا عاشقم من بدون که به عشقت صادقم من تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم بیا که عمر از سر گیرم
عشق تو در قلب من هدیه جاودانه است برای زنده موندن قشنگترین بهانه است
دوست داشتن تو مثل عطر خوش بهاره با تو نفس کشیدن پایان انتظاره
یه دنیا یه دنیا عاشقم من بدون که به عشقت صادقم من تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم بیا که عمر از سر گیرم اگه نباشی می میرم بیا که عمر از سر گیرم
دشت هایی چه فرخ / کوههایی چه بلند / در گلستانه چه بویی علفی می آید / من در این آبادی . پی چیزی می گشتم : پی خوابی شاید / پی نوری . ریگی . لبخندی / پشت تبریزی ها / غفلت پاکی بود . که صدایم میزد / در گلستانه چه بوی علفی می آید ..(سهراب )....سلام ...
این روزها در ورای یک لبخند مسکوت پنهان مانده ام/ این نقاب چقدر برازنده من است / چه مضحکانه خود بی گناهم را باخته ام ... تو فهمیدی که من چه تنهایم .... *دختر آبان* به روز شد .. منتظر حضورت هستم نازنین... یا حق.
مرا به سوی چراگاه عشق می بردی ..........سلام دوست من......خوشخالم از اشنایی با شما.....شعراتون قشنگه.....همیشه شاد باشید.....خوشحال میشم به من هم سر بزنید
سلام
.وبلاگ زیبایی دارید.لینک و لوگو منو تو وبلاگتون بذارید.یه خبری هم به من بده تا منم بذارم.به منم سر بزن .قربان شما سامان
نازی همدم من
سلام
خوب نوشتی
از وبلاگ من دیدن کن خوشحال می شم
جدایی.....
چرا سانس شب بلنده
چرا خورشید داره نورو
به روی بقچمون میبنده
سیب باغ قصه کاله
بازیگر روی پرده لاله
تو سکوت این نمایش
نمره ترانه چنده
ادما به جای دیدن
ما فقط تخمه شکستیم
چشمامونو وا گذاشتیم
در مغزامون رو بستیم
قهرمان قصه خسته
داد کشید با لب بسته
ادمی مونده تو قصه
ما نگفتیم که ما هستیم
کپ نکنید اگه غرور با یه پشه شکسته شه
اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه
کپ نکنید اگه به دل یه نمره ردی بدن
جایزه شب رو به یه ستاره بدی بدن
ادما تو این نمایش
نقش ما فقط نگاهه
سوزن ریز حقیقت
میون انبار کاهه
کوره راه بی ستاره
راه به هیچ جای نداره
ما نمیرسیم به مقصد
این دیگه اخر راهه
ادما شاید یه روزی
اخر یه فیلم تازه
برسیم بالای تقویم
اونجا که روزا درازه
اسمون اونجا صافه
دشنه هاش توی قلافه
اونجا قهرمان قیلم هم
مثل ما ترانه سازه
کپ نکنید اگه غرور با یه پشه شکسته شه
اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه
کپ نکنید اگه به دل یه نمره ردی بدن
جایزه شب رو به یه ستاره بدی بدن
********* من از گلم بیوفایی دیدم دریغ!!!
سلام.اسم بلاگت خیلی قشنگ کسری جان....و باز هم بی وفایی که انگار عضو لاینفک زندگی ماست......موفق باشی
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود کاش بودی تا نگاه خسته ام بی خبر از موج و دریا نبود کاش بودی تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مینا نبود کاش بودی تا زمستان دلم این چنین پر سوزپر سرما نبود کاش بودی تا فقط باور کنی بعدتو این زندگی زیبا نبود بعد تو این زندگی زیبا نبود
رایج و حرف دل بود گویا !! مرصی میاییی وبلاگم
همیشه بهترین .با دو تاجمله نهایت عشق و بیان میکنی
نازی جونش کو؟؟؟؟
درخت کوچک من به باد عاشق بود کجاست خانه باد؟؟؟
نسیم یاد تو همراه لحظه های منست ..
بگو چگونه توان غافل بود از یادت ؟..
آز آشنایی با شما خوشوقتم
هنوز قلبم با صدای نفسهای تو همنواست
کسری جون تو ماهی...موچ
من بی مابه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایۀ لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی
مگر ان وقت که شادی خور و عمخوار تو باشم
گذر از دست رقیبان نتوان کرد که کویت
مگر آن وقت که در سایۀ زنهار تو باشم
گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد
گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من ای قبلۀ خوبان
چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم
من چه شایستۀ آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
گرچه دانم که به وصلت نرسم باز نگردم
تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم
نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی
همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
سعدی آن به که نباشد اگر او را نپسندی
که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم
salam bimarefat dige pishe man nemiai kojayi to baba delam barat tangide bia pisham montazeretam golam....
سلام .شعر قشنگی بود.بقیه اشعار هم همینطور.پیروز و موفق باشید
سلام...پس نازی همدم منش کو؟؟؟جالب بود ولی فکر کنم قصدی در سانسورش بوده؟؟ به امید دیدار
گل آمد ، بی وفایی یادم آمد
بهار آشنایی یادم آمد
چکید از شاخه باران قطره قطره
ازاشک جدایی یادم آمد
....عالی...ممنونم از اینکه به من سر زذین..امیدوارم افتخار بیشتر با شما داشته باشم...به عنوان شروع یه دوستی تبریک میگم...
سلام کسری عزیز مرسی که پیشم اومدی ممنون شما هم زیبا می نویسی موفق باشی ... بازم پیشم بیا یا حق.
سلام . خیلی زیبا و دلنشین نوشتین . و ممنون که به (نسیم کوی دوست) اومدین . موفق باشید .
زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام ،
سال های سال ،
صبح های زود .
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد ،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،
ممنون آمدی به من سر زدی.موفق باشی...در پناه حق...
سلام ... شاد باشی ...
سلام امیدوارم دلت همیشه سر سبز باشد ممنونم که بهم سر زدی وبت خیلی قشنگه تا بعد.
سلام کسری....
ممنون که هنوز می آی...ممنون که یادم هستی هنوز....اشک جدایی؟؟ما که حتی لبخند وصال هم ندیدیم ...اشک جدایی دیدن هم باز خودش جای شکرداره..یعنی یکی بوده که حالا ازش جدا شدن معنی داشته باشه...عاشق بودن و جدا شدن صد هزار بار می ارزه به تنها بودن و در تنهایی نامی را صد هزار بار زمزمه کردن..
موفق باشی
سلام...ممنون از لطفتون...راستی چرا اپ نمیکنی؟
برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد ، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب گوید
قلبی برای من ، قلبی برای انسانی که من می خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم.
دلتنگی سخن تازه ای نیست. دلتنگ نباشی عزیز.
دارم به تو می رسم بایست در دل با خود می گفتم .
آن لحظه که از کنارت عبور کردم ..
دارم به تو میرسم می دانی بهای رسیدن به تو چیست ؟
بی شک سیلی از اشککککککککک
سلام
می بینم که شاعر ما هم خونه تکونی کرده ..........رفتی تو کار بریک نازی همدم من ..............
خوش باشی عزیزم ..........
سلام.اشعار وبتون بسیار زیباست
موفق باشید
یا حق
اگر می خواهی به ستاره ی شب چشمانش مهمان شوی نترس !
این شب به ضلالت نمی رسد ..
اگر می خواهی دست دراز کنی و از آسمان بچینیش
عجله کن
که هر شب چند چشم غارتگر به فکر تاراجش هستند ..
اگر می خواهی هم نشینش شوی
ستاره شو
آسمان او تو را به ستاره شدن بشارت می دهد
سلام.......خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟........شعرت خیلی زیبابود...منویادگذشته انداخت....ممنون سرزدی...خوش باشی....بای
عشق من . . .
یادم کن گاهی
که به دل دارم آهی
تو که از دردم آگاهی
یه دنیا یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم
اگه نباشی می میرم
بیا که عمر از سر گیرم
تا هستم . . .
با یادت شادم
آخه دل بر تو دادم
دیگه از غمها آزادم
یه دنیا یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم
اگه نباشی می میرم
بیا که عمر از سر گیرم
به انتظار دیدنت
به لحظه رسیدنت
دل داره پرپر می زنه
از سینه ام پر می زنه
ای چشمه حیات من
فرشته نجات من
شوق نفسهای منی
همیشه رویای منی
یه دنیا یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم
اگه نباشی می میرم
بیا که عمر از سر گیرم
عشق تو در قلب من
هدیه جاودانه است
برای زنده موندن
قشنگترین بهانه است
دوست داشتن تو مثل عطر خوش بهاره
با تو نفس کشیدن پایان انتظاره
یه دنیا یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم
اگه نباشی می میرم
بیا که عمر از سر گیرم
اگه نباشی می میرم
بیا که عمر از سر گیرم
دشت هایی چه فرخ / کوههایی چه بلند / در گلستانه چه بویی علفی می آید / من در این آبادی . پی چیزی می گشتم : پی خوابی شاید / پی نوری . ریگی . لبخندی / پشت تبریزی ها / غفلت پاکی بود . که صدایم میزد / در گلستانه چه بوی علفی می آید ..(سهراب )....سلام ...
سلام.من هم به روز هستم.منتظرم!
سلام یاور همیشگی من
آپ کردم و منتظر حضور سبز تو .خوش باشی
سلام یاور همیشگی من
آپ کردم و منتظر حضور سبز تو .خوش باشی
میدونم منو یادت نیست .... ولی اومدم به خونت سر زدم و گفتم برات بنویسم که من به اندازهء تو بی معرفت نیستم ....
خوش باشی مهندس
بابا سر شلوغ محبوب دل خانم ها شاعر شیرین سخن ما هم دوست داریم آخه چرا مارو تو کنج دلت راه نمیدی
سلام کسرای عزیز ... امیدوارم هر جا که هستی ... خوب و خوش و سلامت باشی./.
بی تو تفسیر شقایق نه دگر بار کار دل است ... به امید فرداهایی بهتر ...
این روزها در ورای یک لبخند مسکوت پنهان مانده ام/ این نقاب چقدر برازنده من است / چه مضحکانه خود بی گناهم را باخته ام ... تو فهمیدی که من چه تنهایم .... *دختر آبان* به روز شد .. منتظر حضورت هستم نازنین... یا حق.
چه مهربان بودی ای یارای یگانه ترین یار
چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی
چه مهربان بودی وقتی که پلکهای آینه ها را می بستی
و چلچراغها را
از ساقه های سیمی می چیدی
و در سیاهی ظالم
مرا به سوی چراگاه عشق می بردی
..........سلام دوست من......خوشخالم از اشنایی با شما.....شعراتون قشنگه.....همیشه شاد باشید.....خوشحال میشم به من هم سر بزنید
سلام کسرا جان ... کجایی عزیز ؟ هر جایی خوش باشی ...
در جام فلک باده بی دردسری نیست
تا ما به تمنا لب خاموش گشاییم
در دامن این بحر فروزان گوهری نیست
چون موج به امید که آغوش گشاییم؟
تینـــــــــا
سلام
وبلاگ زیبایی دارید و بسیار خواندنی
اینجارو تینا به من معرفی کرد
به وبلاگ من هم سر بزنید
آهو
سلام
وبلاگ زیبایی داری و با احساس
از اینکه به من سر زدی ممنونم
سلام ... با اینکه می شناسمت...ولی تازه اومدم اینجا...جالبه...در ضمن ..برگ از درخت راضی نیست ..پاییز بهانه هست....یا حق
چرا تنهایی رو رها نمیکنی؟؟