شقایقی روییده در کویر دل
شقایقی روییده در کویر دل

شقایقی روییده در کویر دل

فریب

 

 

چمن ها بی تو زیبایی ندارد

                              بهار و گل دلارایی ندارد

 

                                                 فریب کس نخوردم جز تو ای یار

                                                                               که دیگر کس ، فریبایی ندارد

نظرات 41 + ارسال نظر
دوست شما جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

[ بدون نام ] جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:39 ب.ظ http://bood.blogsky.com

سکوت میکنم
در برابر تمام آنچه که باید فریاد زد

آره یه زمان این شعار و زیاد میدادم . بعد که چشمام و با آب جوب محلمون شستم ، دیدم نه از سکوت من خیلی ها دارن سواستفاده میکنن . درست مثل برده ها ...

بالاخره تصمیم گرفتم برای اون چیزهایی که میخام بجنگم و فریاد بزنم . و فریاد هم زدم .
اما یه داستان جدید ...
به من گفتن دیوونه . دوست داشتم بخندم اما نتونستم . مکانیزم بدنم بهم ریخته بود هوای خنده داشتم و گریه میکردم . خلاصه بعد از سالها هنوزم سکوت میکنم میدونین اینجوری کسی دیگه بهم نمیگه دیوونه و تمام آدمها فکر میکنن من عاقل شدم ...

نگین عشق شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ق.ظ http://leila85.persianblog.com

سلام.
امان از این فریبایی ها..

ستاره شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ب.ظ http://setareh22.persianblog.com

سلام/....خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟......شعر زیبایی بود....موفق باشی....بای

آذین یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ب.ظ http://endless-regret.persianblog.com

ندانم کان مه نامهربان یادم کند یا نه/فریب انگیز من با وعده اش شادم کند یا نه....همش زیر سر این فریباییه!!!

سحر دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:39 ب.ظ

در پس پرده ای از گرد و غبار
نقطه ای لرزد از دور سیاه
چشم اگر پیش رود می بیند
آدمی هست که می پوید راه.
وبلاگ فوق العاده ای داری.

رنگین کمون دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ب.ظ http://delkadeyeh-man.persianblog.com

جوانترین خاطره ام
ساعتی پیش بود
که دستش را
در بشارت دیدار
در فردایی نامعلوم
تکان داد و رفت
سنگی فرو افتاد
در گرداب خاطره ها



رنگین کمون دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:57 ب.ظ http://delkadeyeh-man.persianblog.com

تو وبلاگم دو سال پیش اینو نوشته بودم در مورد فریب:
داستانکی کوتاه:
دستاشو تو دستام گرفتم...نرم و کوچیک..

گرم گرم..تو چشاش گفتم:

ستاره کی مال هم میشیم؟؟؟

تو نگام نگاشو پاشید:

ما الانم مال همیم...دوستت دارم..

یه چیزی تو دلم گرم شد...

من عاشق همین سادگیت شدم...

دستاشو فشار دادم...

خندید...

چشاش پر از ستاره شد...




****************************************



مثل یه شبح سایه ستاره از جلوم رد شد..

تو شلوغی کافی شاپ منو ندید..

دستاش تو دست یه غریبه...

صورت پر از آرایششو خوب ندیدم...

تو دلم همه چی شکست...

اشک تو چشام جمع شد...

رویا با آرنج به پهلوم زد:

چته؟حواست کجاست؟؟؟

نکنه میخوای من پول میزو حساب کنم؟؟



ماری دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 ب.ظ http://harimedel.persianblog.com

سلام . ممنون از حضورت در حریم دلها.... نوشته ی زیبایی داشتی .....

لیدا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 ق.ظ http://lidaa.persianblog.com

بعضی وقتها آدمها با میل خودشون دوست دارن فریب بخورن ...

یه جیزینقیلی حرف ( عاطفه) سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ب.ظ http://َAtefeH165.tk

سلام ماری جون ... خوشحالم که اومدی و نوشتی ... می دونی ارتباط این جملههای پراکنده چیه ؟ اینه که تو بهم ریخته ای و هرچی تو دلت بوده گفتی و همه ی این حرفا یه عالمه ارزش داره ... این فکر رو هم از سرت بیرون کن که داری آب میشی ... تو مشکلات آدم باید جون بگیره تامشکلات آب بشن ... بازم پیشمون بیا ... منتظرتیم ...

یه جیزینقیلی حرف (عاطفه) سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:47 ب.ظ http://AtefeH165.tk

آخ آخ کسری ... سلام ... واقعا شرمنده ... بلاگ تو و حریم دل رو با هم باز کردم ... کامنت رو اشتباه گذاشتم ... واقعا معذرت می خوام .... بازم ازت ممنونم که هر از چند گاهی حداقل تو معرفتشو داری که یه سری به من بزنی ... من که خیلی بی معرفت شدم ... قبل از اینکه دانشگاه قبول بشم فکر میکردم که وقتی قبول شم دیگه وقتم آزاد میشه اما حالا بدتر از بدتر ... از بهمن که ترم شروع شده تا الان شاید جمعا ۸ تا بلاگ نخونده باشم ... شرمندتم ...

مهشید چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.mahshidoo.blogfa.com

اسم قشنگی دارین!!!!!۱

نگار چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:29 ب.ظ http://nime-gomshode.persianblog.com

شاید توانست بار دیرعاشق شد و با صدای پرنده ها اواز خواند...شایدتوانست بار دیگر بوی گریه دو ابر عاشق را حس کرد..شاید توانست قدم بر بال پروانه گذاشت و هفت رنگ رنگین کمان را دید ..میگن گاهی خیلی زود دیر میشود..پس بیا تا باری دیگر از این دیر تر نشده باز هم عاشق شویم........اپم خوشحال میشم بیای

مهران پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ق.ظ http://batamamedel.persianblog.com

سلام عزیز....چه کوتاه....... چه زیبا.........من به روزم........شاد باشی......در پناه حق....

مهران پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:58 ق.ظ http://batamamedel.persianblog.com

سنگ آهم را ...نگاهم را..... فرو کوبم به در.... یکبار دیگر......کعبه را.پیچیده ام ...در مخمل سبز خیالت بار دیگر......ای بسیط آسمان ....ای بلندای زمان ....با تو من بشناخته ام معنای هستی و صفا را.....مشق هر شب میکنم ...نام تو را پروردگارا......


بهنام لئو پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ب.ظ http://ghuroobeabi-blogfa.com

سلام
بسیار زیبا بود
سر بزن

مهناز یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام خوب هستید ؟ امروز بعد مدتها گفتم ببینم چه می کنید اومدم یه سری به اینجا زدم موفق باشید.

دختربارانی یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:22 ق.ظ http://rainysomy.persianblog.com

سلام...
همیشه همین طوره...اگه یک نفر باشه..شاید کویر هم زیبا ببینیم..اگه نباشه..بهار و گل هم زیبا نمی بینیم....شاید تمام زیبایی های دنیا دستمایه ایست برای تفسیر کردن زیبایی یک نفر که در چشمان ما زیباست....

جالبه اولین کامنت مهشید تو این بلاگ دقیقا مثل اولین کامنتیه که من اینجا گذاشتم!!!!البته انگیزه من از بیان چنین جمله ای که کاملا مشخص بوده ولی مهشیدو نمیدونم!!:دی!!!
خوب واقعا اسم قشنگی دارین....
اما اینجا میام چون شعراتم قشنگ هستند
موفق باشین

دوست یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.resalateman.blogfa.com/


عقل میگوید که رسوایی مکن / خویشتن را مجنون و سودایی مکن
عشق میگوید که در سودا خوشم / فازغ از اندیشه های دانشم

سایه یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:02 ب.ظ http://www.sayehegham.blogfa.com

شاخه ای گل در دست
منتظر بر سر راه
من به مهمانی چشمان پر از عاطفه ات آمده ام
عشق معنای کدامین حرف است
و به همراه گل سرخ
چه معنا دارد
واژه هایی که کلام من و توست
شعر ناخوانده احساس من است
من ز گرمی نگاهت خواندم
که گل سرخ
چه معنا دارد
و کلامت که پر از نغمه و موسیقی بود
مثل جاری شدن گرمی عشق
در رگ یخزده لحظه تنهاییهاست

venouse سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.venouse.blogfa.com

فاصله تا بینهایت فاصله قد یه دنیا ست

اون نگاه عاشقونه حالا دیگه توی رویاست

دیگه بعد از رفتن تو

زنده بودن بی بهونست............

صحبت از رفتن و مرگه

این سفر چه عاشفونست

بغض و گریه تو سکوتم

چشم به راهه یه نگاتم .....

تو سکوت غرق ماتم حالا دیگه جون فداتم

میدونم دست جدایی در کمین خلوت ماست.....

پر وحشتم خدایا همه میگن رسم دنیاست

همه میگن.....

رسم دنیاست.....

عهد و پیمونو شکستن راه و رسم عاشقی نیست

توی این ویرونگی ها معنی زندگی چیست ؟

فاطیما و یاسی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:54 ب.ظ http://1lilac.blogfa.com


_____*#######*
___*##########*
__*##############
__################
_##################_________*####*
__##################_____*##########
__##################___*#############
___#################*_###############*
____#################################*
______############ فاطیما و یاسی #########
_______#############################
________###########################
__________####1lilac.blogfa.com#######
___________*#####################
____________*##################
_____________*###############
_______________#############
________________##########
________________*#######*
_________________######
__________________####
__________________###
___________________#
سلام خوبی؟
-----------------------------------
ببخشید که اینقدر دیر میشه باور کن دیگه ما مثل سابق online نیستیم
ӒŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁഩ
با یه مطلب تازه آپیم...و منتظر حضور سبز شما هستیم
^^^^^^^^^^^^^^^^
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم آنرو ستانم جام را آن مایه آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب........
خودخواهی های بزرگ با "آوازه" و "عشق" سیراب می شوند؛ اما دردمندی ها و اضطراب های بزرگ در انبوه نام و ننگ، در گرمای مهر و عشق همچنان بی نصیب می مانند. اندیشه ای که جهان را به رنگ و طرحی دیگر می فهمد، "خود" را چشمه نهرهای غیبی و صحرای وزش های غریب می یابد، تنها و تنها در جستجوی "آشنا" است... روحی که "پیام" دارد نه مرید می طلبد، نه عاشق... آری، نه مرید، نه عاشق.

فاطیما و یاسی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:54 ب.ظ http://1lilac.blogfa.com


_____*#######*
___*##########*
__*##############
__################
_##################_________*####*
__##################_____*##########
__##################___*#############
___#################*_###############*
____#################################*
______############ فاطیما و یاسی #########
_______#############################
________###########################
__________####1lilac.blogfa.com#######
___________*#####################
____________*##################
_____________*###############
_______________#############
________________##########
________________*#######*
_________________######
__________________####
__________________###
___________________#
سلام خوبی؟
-----------------------------------
ببخشید که اینقدر دیر میشه باور کن دیگه ما مثل سابق online نیستیم
ӒŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁŁഩ
با یه مطلب تازه آپیم...و منتظر حضور سبز شما هستیم
^^^^^^^^^^^^^^^^
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم آنرو ستانم جام را آن مایه آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب........
خودخواهی های بزرگ با "آوازه" و "عشق" سیراب می شوند؛ اما دردمندی ها و اضطراب های بزرگ در انبوه نام و ننگ، در گرمای مهر و عشق همچنان بی نصیب می مانند. اندیشه ای که جهان را به رنگ و طرحی دیگر می فهمد، "خود" را چشمه نهرهای غیبی و صحرای وزش های غریب می یابد، تنها و تنها در جستجوی "آشنا" است... روحی که "پیام" دارد نه مرید می طلبد، نه عاشق... آری، نه مرید، نه عاشق.

سایه پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.sayehegham.blogfa.com

برای رسیدن به تو

پا پیش گذاشتم

خودم را قسمت کردم

تو را سهم تمام رویاهایم کردم

انصاف نبود

تو که میدانستی با چه اشتیاقی

خودم را قسمت میکنم

پس چرا

زودتر از تکه تکه شدنم

جوابم نکردی

برای خداحافظی

خیلی دیر بود

خیلی دیر

آلاله دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:15 ب.ظ http://wittygirl.persianblog.com

سلام کسرای خوبم .... ببخشید دیر اومدم ..... امتحانا و ..... واسم دعا کن .... مثل همیشه عشقولانه و عالی بود ......

آرزومند چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:02 ب.ظ http://baharezard.persianblog.com

سلام
مختصر٬مفید٬زیبا و خوندنی .همیشه همین طور بوده و هست موفق باشی.حق یارت

**مریم** جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

بازم یه شعر خوشگل

سلام کسری جان ... خوبی عزیز

مثل همیشه گل گفتی

موفق باشی

نوشین۱۷ جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:42 ب.ظ http://Nooshin17.com

کدامین فریبایی و کدامین دل دیگر...

لی لا- آبی آسمانی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ق.ظ http://SkyBlue.PerSianBlog.com

نگاه کن!
چه روزهائی که رفت کنار شعر این مرد... چه خنده ها و چه حرفها ...
وای من قول داده بودم به شما... که وقتی برگشتم خبرتان کنم :( متاسفم خیلی وقت است که آن ای دی را پا ک کردم بنابراین آدرستان را گم کرده بودم ... گرچه یادم هم نبود... چشمانم را روشن کردی...

دیانا شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ب.ظ http://justkhodam.blosgsky.com

سلام آقا کسری خوبی؟
چه خبرا چه کارا مبکنی؟

آهو یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ http://www.aho20.blogfa.com/

چنین غمگین و هایاهای
کدامین سوگ می گریاندت؟
ای ابر شبگیران اسفندی
اگر دورم _ اگر نزدیک
بیا با هم بگرییم ای چو من تاریک.

سلام خوبی شما پستت عالی بود لذت بردم من هم آپم حتما بیا منتظرتم خواهر کوچیکت آهو

افسانه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:44 ب.ظ http://delbaremaman.persianblog.com

سلامممممممممممممممممم / دلم برات تنگ شده بود / اخیش

=>جزتو هیچی نمی خوام<= یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:44 ب.ظ

(سلام کسرا جون خوبی ؟ من را یادت هست بابا عزیزم تو کجایی چزا وبلاگ من را فراموش کردی حتماْ خیلی بهت خوش می گذره و حالی به هولی هستی پیشم نمی ای اره )چشمک) حاالا وقت کردی بیا ۱ اپدیت کوچولو کردم

افسانه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ب.ظ http://delbaremaman.persianblog.com

نازنین این را بدان هر دلسپاری عشق نیست

افسانه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:50 ب.ظ http://delbaremaman.persianblog.com

من سکوت خویش را گم کرده ام / لاجرم در این هیاهو گم شدم/ من که خود افسانه می پرداختم/ عاقبت افسانه مردم شدم

دلخون دلنوشته دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ق.ظ http://dalnevshth.persianblog.com/

سلام دلنوشته های زیبائی داری قدم به دلنوشته های این دل نه که نظر به سوی دارد

[ بدون نام ] دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ق.ظ

دریان میان عزیزی دلنوشته خویش نوشته که شوق کلامش دلنوشته خویش نگاشتم

لی لا- آبی آسمانی چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ب.ظ http://SkyBlue.PerSianBlog.com

میشه خواهش کنم فونتتون رو تاهما کنید؟
من با این فونت کنار نمیام هیچ جوره ... توی ویندوز ایکس پی، حرف ی شما همه جا ی بزرگ نشون داده میشه با این فونت و طبعن خوندن مشکل میشه.

سایه شنبه 10 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ق.ظ http://sayehetanha.blogsky.com

سلام کسری جان

چرا آپ نمی کنی عزیز؟
هنوز درگیر امتحاناتی؟

موفق باشی

دختربارانی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:05 ق.ظ http://rainysomy.persianblog.com

خوبی کسرا؟؟
خیلی وقته آپدیت نکردی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد