سلام بیاییم تو این ماه همه یه جا جمع بشیم به ریسمان خدا بچسبیم همه با وحدت کلمه یه چیز بخوایم خدایاااااااا راه ما را به نور هدایتت روشن گردان ما یه سفره انداختیم . تشریف بیارید
در گیسوانم رفته از خود سوخته مدهوش اکنون تو اینجایی چیزی وسیع و تیره و انبوه چیزی مشوش چون صدای دوردست روز بر مردمکهای پریشانم می چرخد و میگسترد خود را شاید مرا از چشمه می گیرند شاید مرا از شاخه میچیندد شاید مرا مثل دری بر لحظه های بعد می بندند شاید ... ممنون که سر زدی کسری عزیز
سلام خوبی ؟ ممنونم که به خانه من قدم گذاشتی دوست عریر نوشتت کوتاه و زیباست . دلنشین... و اما پر حرفهای ناگفتنیی ایست/ می دانم که دلت صندوقچه حرفهای ناگفتنی ایست پس به احترامت می کنم سکوت ممنونم به خاطر همه چیز اپ کردی خبرم کن
سلام خسته نباشی بریا بار دوم می گم خیلی دلنشین هست موفق باشید برای همه چیز ممنونم
در آفتاب کم رنگ زندگیم و پیاده رویی که نمی دانم به کدامین خیابان منتهی می شود و در طلاطم شاخه های بی برگ، زیر چتری که مرا از باران مهربانت جدا می کند به دنبال نیمکتی می گردم که لبریز از رویاهای کودکانه و آرامش دل های
سلام سلام.
وبلاگ خیلی خیلی قشنگی داری
ما هم آپ کردیم بیا پیشمون..
سلام . زیبا بود. موفق باشید
هزار بهانه جور کردیم تا دیگر بهانه هم نباشیم
غافل از اینکه ...
گریههای بی بهانه بر خاک میریزند
و
گریههای بهانه دار بر شانه
و این تفاوت زمین و آسمان است !!
(دلتنگم ... نسیم هم رفت!)
سلام
............
شاید برای اینست که باران را دوست دارم
چون بوی ؛او ؛ میاید
سلام آقا کسری امیدوارم هر جا که هستی شاد و سلامت باشی هم وبلاگت قشنگه هم متنی که نوشتی خوشحال میشم به منم سر بزنی منتظرتم.
سلام...ممنون که این مدت یاد ما هم بودید و شرمنده که نتونستم پاسخ پیغام هاتون رو بدم... شاد و موفق باشید.
سلام دوستم
بطور اتفاقی با وبت آشنا شدم جالبه
اگه هوس سفر به سرت زد بیا و مسافرتی به سرزمین اجابتها داشته باش .
موفق و عاشق باشی .
اول تشکر برای فونت
خدا خیرتون بده
بعدن قشنگ بود آقا
بعدترش ممنونم از حضور خودتون :)
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه از خیال پریشان من گذشت :
« بر شانه های تو ..... »
زیبا بود
شاد باشید
من ٬
.
باران ٬
.
پاییــــــز و ..
.
یگانه معجزه اش !
.
باقی همه بهانه ست ..
.
همین ما را بس ..!
.
.
پاییز مبارک !
تو که بی رحم نبودی ای آسمان
آرزوهای ناتمام من را می سرودی
دیشب در ناباوری از من
ستاره های عشقم را ربودی
از تو هیچ دیگر نمی خواهم
دستهای توهمرنگ پاییز است
آرزوها در دلم افسرد
بیچاره حال من که رقت انگیز است
آسمان چرا این شد؟
مگر من برای تو بد بودم؟
منکه دستهایم از واژه ها پر بود
منکه شاعری را بلد بودم!
آسمان این نبود مزد شبهایم
تو ناجوانمردانه سهم کردی
شاید حساب گناه های من را
از آرزوهای من کم کردی؟
چقدر دلتنگ ام آسمان وقتی نیست
یکی از جای دور مرا صدا می زند
دلم می خواست می ماندم اندکی دیگر
چشمهایم را بزودی خواب می برد
دلم برایت تنگ می شود حتما
دعا کن آرام شوم اینبار
چشمهای خیس برای تو
گاهی که ابری می شود دلت ، ببار...
سلام...
بوی بارونو دارم حس می کنم که با بوی دستایی مهربون عجین شده و خونمو به جوش میاره...
شعر کوتاه ولی...
محشری بود...
یا حق
!
و من دراین لحظات تواتر صدایت در گوشم میپیچد که گفتی:هر وقت باران امئد یاد من بیفت...و این جمله ایست که این لحظات ذهن مغشوشم را آتش میزند
خیلی قشنگ و ساده و غمگین بود ......ولی دلیل این شعر ؟؟؟؟؟؟
سلام اقا کسری
خسته نباشید
به به چه شعر ها و متنهای زیبایی!
چرا اپ نمیکنید
من سراپا انتظارم
موفق باشید
سلام مهربون
ممنون از اینکه اومدی و شعر بسیار زیبایی رو انتخاب کردی .
یاحق!
سلام
خوبی آقا کسری؟
حلول ماه رمضان مبارک
ما رو هم از دعاهاتون بی نصیب نذارید
سلام
بیاییم تو این ماه همه یه جا جمع بشیم
به ریسمان خدا بچسبیم
همه
با وحدت کلمه
یه چیز بخوایم
خدایاااااااا
راه ما را به نور هدایتت روشن گردان
ما یه سفره انداختیم .
تشریف بیارید
ای بابا ... شرمنده ام میکنید.
چه قشنگ و چه عشقولانه....
دوری مکن ، از آشیانم ، ای یاد تو ، چراغ خانه ام ...
ناگهان هوایم ، یاد آشنایم....
تو بپرس ، قصه های شب مرا ، شعله های تب مرا ، از آسمان بی ستاره
<~~~~~~~^ غریبانه ام با نوای نو به انتظار .. ^~~~~~~~>
ممنون از یادگاری!!!!
به خود رجوع کردم.... از دلتنگی دلگیرم.....
کسری جان سلام
خیلی خیلی عالی نوشتی
اینقدر قشنگه که نمی تونم توضیح بیشتری بدم
(اسمت خیلی قشنگه ... )
مواظب خودت باش
سلام...خیلی قشنگ بود...بیشتر از چند بار خوندمش...
خیلی زیبا بود. کاش باران می آمد دلم حسابی ابری است.
کسری عزیز از کامنت زیبایی که برام گذاشتی ممنونم
در گیسوانم رفته از خود سوخته مدهوش
اکنون تو اینجایی
چیزی وسیع و تیره و انبوه
چیزی مشوش چون صدای دوردست روز
بر مردمکهای پریشانم
می چرخد و میگسترد خود را
شاید مرا از چشمه می گیرند
شاید مرا از شاخه میچیندد
شاید مرا مثل دری بر لحظه های بعد می بندند
شاید ...
ممنون که سر زدی کسری عزیز
salam.webloge jalebi dari.khoshhal misham beman sar bezani.nazar ham yadet nare.
سلام خوبی ؟
ممنونم که به خانه من قدم گذاشتی دوست عریر
نوشتت کوتاه و زیباست . دلنشین... و اما پر حرفهای ناگفتنیی ایست/
می دانم که دلت صندوقچه حرفهای ناگفتنی ایست پس به احترامت می کنم سکوت
ممنونم به خاطر همه چیز اپ کردی خبرم کن
سلام
خسته نباشی
بریا بار دوم می گم خیلی دلنشین هست موفق باشید
برای همه چیز ممنونم
در آفتاب کم رنگ زندگیم و پیاده رویی که نمی دانم به کدامین خیابان منتهی می شود و در طلاطم شاخه های بی برگ، زیر چتری که مرا از باران مهربانت جدا می کند به دنبال نیمکتی می گردم که لبریز از رویاهای کودکانه و آرامش دل های
پایان عشق این است اگر
خواهم که گردون ، سر رسد
از من به جا نگذارد نام و نشانی
مهر شدا!
ای ول خیلی قشنگه بارون اخر عشق وزیباییه من عاشقشم