شقایقی روییده در کویر دل
شقایقی روییده در کویر دل

شقایقی روییده در کویر دل

امید با تو بودن

 

من و آوای گرمت را شنودن

بدین آوا غم دل را زدودن

 

از اول کار من دلدادگی بود

ولیکن شیوه تو دل ربودن

 

گرفت از من مجال دیده بستن

همه شب بر خیالت در گشودن

 

قرار عمر من بر کاستن بود

تو را بر لطف و زیبایی فزودن

 

غم شیرین دوری بر من آموخت

سخن گفتن ، غزل خواندن ، سرودن

 

من وشب های غربت تا سحرگاه

چو شمعی گریه کردن ، ناغنودن

 

چه خوش باشد غم دل با تو گفتن

وزان خوشتر، امید با تو بودن