شعر زمان

 

 گر پیر شدم دلم جوان است هنوز


 صد شکر که در تنم توان است هنوز


 برموی چوخاکستر من خرده مگیر


 آتشکده ای درون جان است هنوز


 تا صنع خدا را نگرم ، دیده من
 

 بر چشم غزالان، نگران است هنوز

 گر شور جوانی ام تو را باور نیست


 آماده ی روز امتحان است هنوز

 در وقت جوانی دل من عاشق بود


 پنهان چه کنم ؟ که آنچنان است هنوز


 فرهاد گذشت ودور شیرین طی شد


 وین قصه تلخ بر زبان است هنوز


 صد قرن ز شام تار عشاق گذشت

 
این ماه چراغ آسمان است هنوز


 گر قالب شعر من کهن شد غم نیست
 
 شور غزلم ( شعر زمان) است هنوز

 زنده یاد  مهدی سهیلی