بر ورق های دفتری
با شعر
می توان بر سرزمین آرزو ها
حکم راند
می توان در باد پیچید وُ
به دنیایی دگر، آزاد راند

می توان چون ذره ای ، تا ابرها پرواز کرد
می توان همواره طرح دیگری آغاز کرد

می توان پَر باز کرد ، تا نور رفت
می توان در جاده های زندگی ، پُر دور رفت

می توان در تلی از اندوه بی پایان
دلی پر شور داشت
می توان در باغ های نا امیدی
بذری از امید کاشت

می توان با شعر ها تا ماه رفت
می توان در جاده های پر ستاره
راه رفت

می توان از قید و بند آزاد شد خندید
می توان جام شرابی سرکشید آواز خواند رقصید
می توان دردفتر خود غصه ها را چاره کرد
می توان زنجیر عادت های دیرین پاره کرد

می توان سد را شکست
می توان بند قفس ها را گسست
می توان چون مرغ آزادی
به هر بامی نشست

می توان تا بی نهایت بر افق ها چشم دوخت
می توان چون شاپرک عاشق شد وُ از عشق سوخت

می توان از راه رفته باز گشت
می توان دنبال رؤیا های رنگی رفت وُ
هر گز بر نگشت

شاعر: فلورا پیرمانی
  ۱۰ تیر ۸۲