راست گفتی عشق خوبان آتش است
 سخت میسوزاند اما دلکش است
 از خدا خواهم که افزونش کند
 دل اگر دم زد پر از خونش کند
 کاش از این آتش تو را بودی خبر
 با خبر بودی که این بیدادگر
 باغ دل را با صفا تر می کند
 مرغ جان را خوش نوا تر می کند
  راست گفتی, عشق را تدبیر نیست 
 عقل بس آشفته را تقصیر نیست
  راست گفتی,شبنم دل را چه باک
 از سیاهی ها و پستی های خاک
 راست گفتی ,آسمان جای دل است
 پر کشیدن زین حوالی مشکل است
 راست گفتی , دیده ودل هر دو سوخت
 برتن و جان جامه ای گلرنگ دوخت
 بس شتابان می دود اسب زمان
 کاش یک آلاله آرد ارمغان
    ۱۹ خرداد ۸۲