شقایقی روییده در کویر دل
شقایقی روییده در کویر دل

شقایقی روییده در کویر دل

انسان ..

هیچ کس فکر نکرد..
 که در آبادی ویران شده..
 دیگر نان نیست..
و همه مردم شهر ..
بانگ برآوردند ...
که چرا سیمان نیست ؟
و کسی فکر نکرد ...
که چرا ایمان نیست ؟
زمانی شده است...
 که به غیر از انسان ...
هیچ چیز ارزان نیست ...

نظرات 6 + ارسال نظر
دختر بارانی دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:32 ب.ظ http://rainysomy.persianblog.com

سلام کسری...امیدوارم که خوب خوب باشید..خیلی وقت بود که به روز نکرده بودین...شعری که نوشتین مثل همیشه زیباست...به این فکر میکنم که در آن آبادی ویران شده حتی خود ویرانه نشینان هم به فکر آبادی نیستند...و هیچ خاکستر نشینی به فکر غم غربت همسایه نیست.....اندکی مانده اند که به یادانسانیت بر باد رفته افسوس میخورند و حتی افسوسشان نیز در چشم دیگران بی بهاست...راستی چه باید کرد؟؟با این تقدیر شوم که بر سر جهان سایه افکنده است؟؟؟


مرگ ...

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراس ِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست


که مزد ِ گورکن




از بهای ِ آزادی‌ی ِ آدمی




افزون باشد.





جُستن
یافتن
و آن‌گاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن ِ خویش
باروئی پی‌افکندن ــ




اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.


آرش دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:44 ب.ظ http:///www.doust114.persianblog.com/

واقعا خیلی قشنگه! موفق باشی! زمانی شده است...
که به غیر از انسان ...
هیچ چیز ارزان نیست

دختر بارونی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:25 ق.ظ http://rainysomy.persianblog.com

من فروخوردم..همه اش رابغضم را عشقم را.دلتنگیم را..و فریادم را...همه و همه را فروخوردم.....زمانی می اندیشیدم که عشق خود را فریاد میزند و برای همه دلتنگیهایم کسی خواهد بود...اما روزگار برخلاف این را گفت....من دلتنگ ماندم و عشقم را کسی ندید..جز ..خود من...نه آینه هاراست نمی گویند...از چشمانم پیدانیست که درونم چه خبر است...آینه ها راست نمیگویند.با اینحال من آینه ای را نخواهم شکست..من خودم را شکستم..سالهاست که شکستم ..اما باز این آینه ها راست نمیگویند..چه کنم؟؟.(خوبی کسری؟؟؟)

مهرنوش یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.entezar25.persianblog.com

سلام. وب لاگ جدیدت مبارک. شعرتم عالی بود ( مثل همیشه ) برات آرزوی شادی و سر سبزی دارم.

خاطره چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:15 ب.ظ http://khaterehkh.bogsky.com

سلام شعرهای زیبایی مینویسید شاد باشید و موفق

زهرا جمعه 31 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:13 ق.ظ http://shamimebaharan.persianblog.com

منظور از زمانی شده است...
که به غیر از انسان ...
هیچ چیز ارزان نیست ...
چیه ؟؟ ممنون و بای !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد